امروز شاعر ارغوانی درگذشت. شاعری که صدای ارغوان را می شنید و با او صحبت می کرد. او کسی بود که مثل خیلی از شاعران و افراد نخبه ی دیگر در سکوت زیست و در سکوتی وسیع تر رفت. ابتهاج شاعری بود از جنس غم و تنهایی. او انسانی بود از دنیایی دیگر. ابتهاج هم شاعر بود و هم فیلسوف. او عاشق بود و تنها. اما عشق او شاید متفاوت ترین معنی از عشق را داشت. از انتظار گفت برای غم و از عشق گفت برای انتظار. او الان نیست و یادش اینجاست. و شعر اش اینجاست. یاد سهراب می افتم که گفت "آدم اینجا تنهاست و در این تنهایی سایه نارونی تا ابدیت باقیست"
آری ابتهاج هم رفت. او هم به ناکجا رفت. جایی که هیچ کسی نمی داند و نمی داند.