عبداله رضوی

مجالی برای بیان

عبداله رضوی

مجالی برای بیان

عبداله رضوی
عبداله رضوی هستم. اینجا مجالیست برای بیان آنچه هست و آنچه نیست...

نویسندگان
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی» ثبت شده است

همه ی ما با واژه ای پرکاربردی به نام ادامه دادن آشنا هستیم. واژه ای که یقیناً خیلی بار معنایی بیشتری از یک واژه ی ساده دارد. نیز در حیطه های مختلفی کاربرد داشته و فراوان به آن رجوع می شود. اینکه کسی چطور ادامه می دهد مهم است. کیفیت و کمیت ادامه دادن به اندازه ی تمامی آدمهای کره ی زمین می تواند باشد. این واژه ارتباط فراگیری با کیفیت زندگی هر کسی و مسائل مربوط به اثر شر طبیعی و جبر و اختیار در زندگی دارد. در زندگی ما انسانها رازها و مسائلی وجود دارد که هیچ وقت نخواهیم توانست به جواب آنها برسیم و نه کسی ما را درک خواهد کرد و نه ما کسی را درک خواهیم کرد(بصورت خوب و کامل).

دکتر عبداله رضوی

گاهی تنهایی

هیچ چیزی اثر نمیکند

مگر تنهایی، مگر سکوت

و شاید مرگ

برای من از زندگی نگو

من سالهاست که زندگی میکنم تنهایی را

برای من از سکوت بگو

سکوتی بی انتها

برای من از آزادی بگو

آزادی ابدی

آری، میخواهم آزادی را زندگی کنم

می خواهم از سکوت به خود بگویم

و تو آن سکوت بی انتهایی

و دیگر هیچ وقت سخن نخواهی گفت

و تو خود منی

و من خاموشم

دکتر عبداله رضوی

در این فضا انتظار حیات آن هم حیات زیبا امری غیرعادیست. در زمانی که تمامی مسائل به اوج رسیده. حتی روح آدم نیز از این فضا مسموم شده است. اما سئوالی که مطرح می شود این است که چرا کسی حرفی نمیزند. آیا کمک کننده ای نیست. پیام بری، پیام آوری! آیا تحقق آرزو فرضی محال است؟ آیا حیات و طبیعت نمی خواهند فکری بکنند.

دکتر عبداله رضوی

ما چه کار کنیم تا حالمون خوب باشه؟! ما چه کار کنیم که حالمون عالی باشه؟!

جوابش اینه: باید در بازی زندگی با تمام وجود بازی کرد. حال خودمون رو به نتیجه بازی وابسته نکنیم! اگر با تمام وجود بازی کنیم، نتیجه بازی هرچیزی باشد، قابل قبول و مقبول است.

آیا در عمل موردی رو میشناسیم که مصداق این کلام باشد؟! فارغ از هر سوگرایی دینی و مذهبی و هر گونه سلیقه ی مذهبی، یک مثال بزرگ و عالی وجود دارد. من خانمی رو میشناسم که در بازی زندگی برادرزاده هایش را به شکل ناجوانمردانه به شهادت می رسانند! برادرش را به شکل ناجوانمردانه به شهادت می رسانند! خودش و همراهیانش را به اسیری می برند. وقتی در آخر این قصه از او می پرسند که حالت چطور است؟ در جواب می گوید: "والا ما راُیت الا جمیلا، ما راُیت الا جمیلا!!!"

وقتی در بازی زندگی با تمام وجود وارد شویم و وقتی با تمام وجودمان بازی کنیم و حال خودمان را به نتیجه ی بازی وابسته نکنیم، حالمان همیشه خوب و عالی خواهد ماند...

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود... کربلا در کربلا می ماند اگر این نگاه زینب نبود...

در دل هر رنجی دردی و مصیبتی، بذر یک خیری نهفته است، برابر با آن مصیبت و گاهی بزرگتر از آن! اما باید دو شرط لازم و کافی وجود داشته باشد. آن دو شرط صبر و سپاسگزاری است. در صورت وجود این دو شرط بذر خیر شکوفا خواهد شد.

 

امیدوارم حال شما همیشه خوب و عالی باشد و احساسات شما وابسته به شرایط بیرونی و دیگران نباشد و سرشار از بهترین و عالی ترین احساسات باشید. هرچند سخت است ولی شدنیست.

دکتر عبداله رضوی
شده با خود فکر کنید اگر معلول بودید چطور در کشور می توانستید زندگی کنید؟ بله، جواب روشن است، به سختی! و در بسیاری مواقع بدون کمک کسی نمی توانید در شهر تردد کنید و اگر تصمیم به تردد بدون کمک دیگران کردید به احتمال زیاد حوادث ناگواری برایتان رخ خواهد داد. متاسفانه سالهاست مباحث بهسازی معابر شهری و وسایل حمل و نقل عمومی برای استفاده معلولین مطرح شده است، ولی شوربختانه این موضوع هم مثل مباحث دیگر در کشور ما دستخوش مرور زمان شده است و هیچ سازمانی خود را در مقام پیگیری و پاسخگویی ندیده است و همچنان نه تنها موارد مذکور بهینه نشده اند بلکه موضوع بدتر هم شده و روز به روز زندگی برای این اقشار جامعه سخت تر شده است. قبلاً در یک پست جدا در مورد بیهوده حرف زدن ما ایرانی ها مطالبی نوشتم، و الان بازهم اشاره می کنم به این موضوع که متاسفانه در کشور ما همه در حرف زدن بسیار هنرمند هستند! ولی در عمل هیچ... شاید این متن را هیچ مسئولی روزی نخواند، ولی حداقل دل من کمی سبک که می شود. کاش مسئولین محترم دقایقی چشمانشان خود را می بستند و با عصا در معابر تردد می کردند، فقط چند دقیقه...

دو صد گفتار چو نیم کردار نیست


دکتر عبداله رضوی